پيام دوستان
+
هوالرحمن
آدمي بغض روي بغض ساخته شد ...
نگاه کن
همين زانو هايش ،
بغض هايي هستند که از گلو پايين رفتند و گير کردند وسط قدم هايش ...
و آدم ، درست از همانجا خم شد ... !
#ساجده_شيرين_فرد .
در انتظار آفتاب
ديروز 9:31 صبح
كيوان گيتي نژاد و
خدايا دلم تنگه خدايا گله دارم از تو!البته شکرت ني گويم ولي يک ذره اينجا بهم ريخته اونم جون به لب رسيده من است يا حلالم کن يا راحتم کن بس است اين برزخ کثيف و زجر آور که جانم را به لبم رسانده حي هات از اينهمه ناملايمتي زجر و عذاب فارغ از حال و روح و جان من با من بساز نگيرم خرده آزادم کن از اين برزخ صاحب مرده اگر رهايم کني رزگل تو ميشوم خار را مي شکافم با تو يکي ميشوم
كيوان گيتي نژاد و
103/2/7
سخته اما زيبا و دلچسب يکي که تو دنيا همه چيزت هم حال خوش ات هم حال بدت روياي با اون بودن شما اگر حال با حال مي خواي لاجرم يک زن بايد کنارت باشه عاشق اش باشي دوست اش داشته باشي مردش باشي مونس غم خوارش باشي پشت اش باشي محرم اسرارش باشي جونت باشه راه رسيدن به کمال ات باشه عاشقانه با هم سر کنيد دشمنا رو يکي بعد از ديگري از بازي پس بگيرين و آواز دوقول و شادي روح
هم باشين خيلي چيزهاي ديگه ه من نمي گم اون بايد بگه که مونس روح و روان و جان من ميشه خواهان دل و جان من هست بامن يکي و غم خوار و يار تاق من ميشه من که اميدم به خداست و روح ام درگرو بنده صالح خداست عشق من مولام بود و هست هرکه اون بخواد تاييد کنه مال من و جون و همه چيز من ميشه و جانم و روحم در راه اوني که مولام و دوست داره به من ام به نگاه همراه و قصيده خوان روز و شب اش نظر مي کنه
+
منم تشنه ام ...
تشنه يک جرعه آب حرم ...
و دلتنگ مشهدالرضا ...
*السلام عليک يا علي بن موسي الرضا عليه السلام*
پيام رهايي
103/2/4
+
#معرفي_کتاب
*راض ِبابا*
«راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار
ميبندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و
او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه
سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم ميزند.
my writings
103/1/17
شهيد راضيه کشاورز 11 شهريور 1371 در ظهر گرم تابستاني همزمان با نواي
اذان ظهر در مرودشت شيراز به دنيا آمد. والدينش به خاطر ارادتي که به خانم
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند نام راضيه را برايش برگزيدند.
روزها يکي پس از ديگري سپري ميشدند. راضيه بزرگتر ميشد و با وجودش شور و
نشاط مضاعفي به خانه ميبخشيد. از همان کودکي روحيهاي شاداب و پرشور و
نشاط داشت و لطافت و مهربانياش به وضوح در برخورد با اطرافيان آشکار بود.
راضيه تا قبل از بهار 16 سالگيش موقعيت هاي چشمگيري را در زمينه ورزش
کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصيل کسب کرد.
+
هر نوايي با نگاهي از درون آيد برون ... بايد از دل با نگاهت همنوا گردد درون
پيام رهايي
103/1/14
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
* راوندي *
103/1/6
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} درود بر کاربر قديمي سبحان . شما را کسي فراموش نميکند چون با يک کلمه دل خوش موجبات دلسردي کاربران را فراهم کرديد و هيچ ايده تازه اي هم از خود بروز نداديد تا بفهميم چگونه ميشود الکي خوش نبود . خود من يکي از همانهايي هستم که مطرح کرديد دارد دست و پا مي زند اما هيچوقت دليل آنرا متوجه نخواهيد شد . حالا هم که لب به سخن گشوديد
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} بسيار دير شده و خودتان ميبينيد که مثل سابق نيست اما خود من احتياج به حضور هيچکسي ندارم و اگر هم پستي در اين باب گذاشته ام فقط بخاطر همان چند نفري بود که حضور دارند . بنظرم دست از آن وبلاگ و کاربري قبلي بردار و با همين که آمدي بيا ببين اينجا چه امکاناتي دارد که از آن بي خبري :)
+
اندکي آرامش ميخواهم ....
دستم به زندگي نمي رود ...
اين روزها که از همه ي سايه ها و آدم هاي رنگي
دلم به درد آمده تنها به پنچره اي که عطر
آرامش تو را مي پراکند
چشم دوخته ام ...
دردي عظيم درديست
با خويشتن نشستن
با خويشتن " ش ک س ت ن"
كيوان گيتي نژاد و
103/1/1
شاد باشيد خرده نگيريد از بد زمانه کدامين يار ماند در دل و جان ما الي همين درد بي نهايت سخت زندگي آري همه درگيريم از عاقبت امروز خود ولي آيا جدل کردن و شکوه کردن از زمين و زمان سودي دارد در يافتن احسن الاحوال ما دوستان؟بياييم با زجر و تنهايي خود جمعي از منشور عشق و صفا ميان هم ترسيم و هديه بهم کنيم اين کار نوين و جديديست که از زجر و تنهايي فعلي مزيد رو به صفا و عشق و محبت بسازيم و عيدي هم کنيم
polly
103/1/1
*جهادي
102/12/16
+
جز وصل تو، دل به هرچه بستم توبه...
sobhan
102/12/16
يا حسين ابن علي روزگاري روياي من با عشق او آغاز شده همچنان سوختم و ساختم تا در صحراي احمر به آرزويم ميرسم بي شک ياران بودند که اين عشق و بهمن کارسازي نمودند و اصول عشق را به من آموختند من امروز هنوز ليلي را دارم و ليلاي را هم از شما و به مرحمت اکسير برادر استادم بر من وجود دارد اگر دل به دنيا شد از بحر لذت دنيا نبود مختصر آرزويي بود که انهم باز از عشق خاندان اهل بيت بود د در آن جز سلامتي خاندانم
كيوان گيتي نژاد و
102/11/25
تو مسير هضم پرده هايي از اين نمايش زم جنبه مستندي گرفت و باباي الدنکش هم به عنوان خر بيار باقالي پاک کن پسرش که از اول شرطي و کينه اي بارش آورده بود موجب گند زدن به همه چيزهايي که ساخته بودن کنار هم شدند بيايم آرزو کنيم هيچ وقت روياي زم و کينه زم و عاقبت به شري زم به ما تنه اش نخوره و از شيطان و نفس عماره خود هيچي نصيبمون نشه
كيوان گيتي نژاد و
102/11/25
+
خيليها فکر مي کنند زشت ترين بخش بدنشان بيني شان است !
بعضيها هم با دهانشان مشکل دارند فکر مي کنند دهانشان خيلي زشت است ! و ديگران زيادي هم شکم بزرگشان ، مشکلشان است و زشت شان کرده ! همه اينها شايد زشت و زيبا باشد اما من مي گويم زشت ترين بخش بدن آدم ها ، "ذهن شان" است !
* راوندي *
102/11/22
ذهن آدم ها مثل يک حفره عميق
پر مي شود از خيلي چيزهاي زشت از شک از بدبيني از برداشتهاي بد از نگاه پر غرور به ديگران از توقع زياد از خودبيني زياد ! ذهن آدم ها گاهي تبديل مي شود به عضو زشت بدن
آنقدر بدن را زشت مي کند که صدتا جراحي نميتواند ان را درست کند
کاش مي شد جاي بيني جاي شکم و پا آدم "ذهنش" را جراحي مي کرد
ذهن هم يک شکل و يک بعد ثابت را دربر نمي گيره ابعاد و طول موج هاي متغير و حفره هاي پي در پي يا هرازگاهي يت ممتد با طول فرکانس هاي کوتاه و بلند ساختارهاي ضعيف و طول موجهاي پارازيتي مثل ذهن يک کودک با يک فرد پير که اولي دنبال اميد از هر موجي فرکانس عشق به آينده و پيري که از هر واقعه پارازيتهاي منفعلانه و ختم زندگي با پخش فرکانس آخرين فرصت و پايان زندگيو..
آن چيزي که نياز به جراحي دارد نه دماغ نه ذهن چراکه اگر ذهن را به عنآن يک مکنده يا بخشي از يک سيستم تصفيه هوا که خوب بد زشت را از طريق چشم گوش و لامسه مثل ميوه درهم در مخ مثل يک کيسه جمع ميکند و در اينجا اگر فيلترهاي تصفيه به وقت مقرر تميز شوند آنچه بازده ذهن است يک بازده پاک و تصفيه شده است که هم فرد و هم جامعه خيرش را مي برد فيلترها مثل ولي خدا و شهدا
+
خواهر زادم ديشب بهم ميگه: دايي جون فردا فلان چيز رو برام بخر.
بهش ميگم: باشه.
ميگه : البته اگه زنده بودي!!!
با خود مي انديشم که کودکان
در کمال صداقت و بهتر از ما به " بي اعتباري دنيا " آگاه هستند ..
كيوان گيتي نژاد و
102/11/22
کودکان ما آنچه را که مايکروسافت مي کنيم ديديم را آنها باور به بودن و وقوعش دارند و آنچه را که ما آموختيم که به چشم خود هم اعتماد نکنيم آنها از طريق لنزهاي خوش بيني و پاک شون آموخته اند هم به گوش هم به چشم و کلا حواس خود بدون فيلترهاي تاثيرگذاري که هر مسئله را از بعد خود و از منشا وجودي و موضع گروهي و نتيجه و بازده نهايي به شکل يک بعدي و بدون نقاب به شکل تک قالبي پردازش و بيان کنند
+
سخت ترين کار در تمامي دنيا
نابود کردن سدهايي است در فکرمان
که جلوي جاري شدن افکار روشن را مي گيرد
كافر به طاغوت
102/11/21