پيام دوستان
+
افـــتــخــارات خــانـــوادگــي بـــي فـــايـــده اســـت!
مهرباني #
103/8/22
*ابرار*
امام علي عليه السلام : مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ
*ابرار*
كسى كه كردارش او را به جايى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايى نخواهد رسانيد.
*ابرار*
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخيهِ وَاُمِّهِ وَاَبيهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ يُغْنيهِ///
و از تو امان خواهم در آن روزى كه بگريزد انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش
براى هركس از ايشان در آن روز كارى است كه (فقط) بدان پردازد
به دنياي شعر و ترانه
سلام عالي بود خوشحال ميشم از وبلاگ من هم ديدن کنيد و نظرتون رو بفرماييد@};-
+
امشب حرف وبلاگ شد و بعد مدت ها دلتنگ شدم و برگشتم درست به همينجا !
به دنياي شعر و ترانه
103/8/22
+
با سلام خدمت دوستان قديمي و جديد.
اين روزا اراجيفي از عده اي معلوم الحال ميشنويم که لازم شد چند نکته اي رو عرض کنم .شايد پراکنده شنيده باشيد که بعضي از فوتباليستهاي بيسواد و يکشبه به پول و ثروت رسيده و هار شده و همينطور بازيگران تاتر و سينما که افسار پاره کرده اند اراجيفي گفتن که ضمن نمايان شدن ماهيت پست و حقير و فطرت غربدگدايانه شان نمک نشانسي و خدا نشناسي شان هم بيشتر از بيش نمايان شد ادامه...
در انتظار آفتاب
103/8/20
روي سخنم بيشتر با اون حرام لقمه اي هست که يک فوتباليست وطن فروش و بي غيرت را قهرمان ملي خطاب کرده و از اون مانند يک بز تبعيت ميکند .اي وطن فروشهاي بي غيرت قهرمان ملي کشور ما اون نوجوان 17 ساله بود که وقتي ميخواست بره تو ميدون مين پوتينهاشو از پاش دراورد و داد به دوستش،و گفت اينارو از تدارکات تازه گرفتم حيفه پاره بشن بيت المال هستن و با پاي برهنه رفت روي مين و شهيد شد . اي بي همه چيزها ...
اي بي همه چيزها قهرمان ملت ما اون کساني هستن که هنوز که هنوزه بعد دها سال استخونهاي مبارکشون رو از زير خروارها خاک پيدا ميکنن و براي مادر پيرشون ميارن مادري که سالهاست چشم انتظاار يک استخوان کوچک و نشاني از پاره تنشه .نه توي بي،شرفي که پوست و استخونت از مال حرام تشکيل شده و اينروزا به مقدسات بي حرمتي ميکني و احکام شرع مقدس اسلام رو دخالت در آزادي ميدوني ...
+
[تلگرام]
*تلنگر*
خوب است آدمي
جوري زندگي کند که آمدنش
چيزي به اين دنيا اضافه کند…
و رفتنش چيزي از آن کم …!
حضور آدمي بايد وزني در اين دنيا داشته باشد...
بايد که جاي پايش در اين دنيا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنيا برود.
نيامده ايم تا جمع کنيم
آمده ايم تا ببخشيم،
آمده ايم تا عشق را ؛
ايمان را ؛
دوستي را ؛
با ديگران قسمت کنيم و غني برويم
آمده ايم تا جاي خالي را پر کنيم...
که فقط و فقط با وجود ما پر ميشود و بس!
بي حضور ما نمايش زندگي چيزي کم داشت...
آمده يم تا بازيگر خوب صحنه زندگي خود باشيم.
همابانو
103/8/15
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
هايدي
103/8/13
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} درود بر کاربر قديمي سبحان . شما را کسي فراموش نميکند چون با يک کلمه دل خوش موجبات دلسردي کاربران را فراهم کرديد و هيچ ايده تازه اي هم از خود بروز نداديد تا بفهميم چگونه ميشود الکي خوش نبود . خود من يکي از همانهايي هستم که مطرح کرديد دارد دست و پا مي زند اما هيچوقت دليل آنرا متوجه نخواهيد شد . حالا هم که لب به سخن گشوديد
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} بسيار دير شده و خودتان ميبينيد که مثل سابق نيست اما خود من احتياج به حضور هيچکسي ندارم و اگر هم پستي در اين باب گذاشته ام فقط بخاطر همان چند نفري بود که حضور دارند . بنظرم دست از آن وبلاگ و کاربري قبلي بردار و با همين که آمدي بيا ببين اينجا چه امکاناتي دارد که از آن بي خبري :)
+
گفتم از کار برد مرا خنده کردنت
خنديد و گفت من به تو کاري نداشتم ...
.
.
.
وحشي بافقي
هايدي
103/8/13
ولي هرچه بود کار ما بود با آن يار شيرين سخن و گلگون سيماي باشرف و با صلابت اش آنکه از ثمرات آن شجره طيبه اهل بيت ولايت و امامت باشد که ميشود ختم به ظهور منجي عالم بشريت مهدي مصطفي عج جانم به طريق و به وجود پاکش روان بر شمشير جهاد در رهش چگونه شود کارش با ما به پايان رسد آنجا که اميد وصالش بر ما خاتم به هيج فرض و هيچ دليل و منظري ختم و به پايان نرسد الي بعد شفاعت اش
+
#معرفي_کتاب
*راض ِبابا*
«راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار
ميبندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و
او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه
سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم ميزند.
2-اشراق
103/8/13
شهيد راضيه کشاورز 11 شهريور 1371 در ظهر گرم تابستاني همزمان با نواي
اذان ظهر در مرودشت شيراز به دنيا آمد. والدينش به خاطر ارادتي که به خانم
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند نام راضيه را برايش برگزيدند.
روزها يکي پس از ديگري سپري ميشدند. راضيه بزرگتر ميشد و با وجودش شور و
نشاط مضاعفي به خانه ميبخشيد. از همان کودکي روحيهاي شاداب و پرشور و
نشاط داشت و لطافت و مهربانياش به وضوح در برخورد با اطرافيان آشکار بود.
راضيه تا قبل از بهار 16 سالگيش موقعيت هاي چشمگيري را در زمينه ورزش
کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصيل کسب کرد.
متاع تو را جز شيرين و ليلي کس خريدار نميشود مفت هم بفروشي کس نمي برد گران هم بدهي جز شيرين و ليلي نازش نمي خرد فکر بازار مباش جنس قيمي فقط خواهان يوي دارد درد تو را دوم کس نمي خرد خوش باش که وقت احتساب عشق مفت را ارزان کس نمي برد جز معشوق اين متاع تو قيمت ندارد خريدار دل ندارد تنها دلبر دل مي خرد شاه دل تنها اس ميخرد
+
آن کس که شناخت ذوقِ تنهايي
از سايهي خويشتن گريزان است...
#صائب_تبريزي
2-اشراق
103/8/13
سايه مولي اگر شد بر ما استوار و پا برجا آگر نرفتيم به خطا و نشستيم بيعت را آنجا که غيرت و شهامت و يقين و سليم و جانان و کريم و صادق طريقت حيدريان نايب امام عصر عج آقام سيد علي س و علمدار صحراي احمر حضرت آقا ذوليمين سيد مجتبي د ظ ع ذريه اي شريف باور شتابان بر محلکه دين و ايمان مکتبيان حيدري جاويد و استوار مي فهمي تنهايي نباشد سايه ترديد و قائم آل محمد بر آن حقيقت کاشف و حاضر است
انشاالله الرحمن الرحيم مکتب حيدري باقي و جاويد از براي بيعتمداران اين مکتب حافظان و جان برکفان خاندان امام مطلق سيد علي س و آقام سيد مجتبي حيدر ثاني و دگر اولاد صالح و بصير و شجاع آل محمد ص تا هرکجا که عالم ادامه يابد و اولادش و ذريگانش وجود بابرکت و قادر و شافع اش در جهان بذر افشان و باقي اين است آن مسير و آن يقين آن باور سترک و جاويد براي جان برکفان حيدري و حيدريه در اين باور مکتب حيدري
2-اشراق
103/8/13
در کار خير و در طريقت جاويد صيانت از ولايت مطلقه فقيه آنجا که اين دنيا و آن دنيا و جهان چشم دوخته بر رسالت مکتب حيدري که صيانت از نائب حضرت وليعصر ارواحنا فداه امام مطلق سيد علي س و سلاله باور و حيدر ثاني اش علمدار صحراي احمر استخاره کجا يابد مکان و زمان جايي که اين آئين و اين طريقت که بايد با نابودي صهيونيست جهاني هر چه رزل و هرچه صهيونيست نابود تا اين خوف تبديل شود منتج به ظهور
+
باورم نيست
زِ بد عهدي ايام هنوز...
عشقستان اسماعيل
103/8/6
.:راشد خدايي:.
103/8/2
+
صدايش يکسره در سرم مي پيچد
نمي فهمد که از او متنفرم نمي فهمد و اينقدر نفهم هست که باز نفهمد جلوي چشمان من حاضر نشود
صدايش که مي آيد از خشم جانم به لب مي آيد و بازميگردد. دوست دارم يقه اش رو بگيرم و پرتش کنم کنار و رو به صورتش بگويم که تحمل يک دقيقه ي او براي من چقدر دشوار است و وجودش چگونه حالم را بهم مي زند و خراب ميکند
»
موجود نفرت انگيز
برو مرا ديوانه نکن کاش ميتوانستي اين حجم نفرت را بفهمي
»
همابانو
103/6/24
+
گل سرخم چرا پژمرده حالي؟
بيا قسمت كنيم دردي كه داري
بيا قسمت كنيم، بيشش به من ده
كه تو کوچک دلي، طاقت نداري
بابا طاهر
همابانو
103/6/24
+ چند روايت براي علت ناميدن باباطاهر به عريان وجود داره. گفتهاند که روزي باباطاهر از مقابل مدرسهاي عبور ميکرده و از چند جوان که اونجا بوده پرسيده که شما شب و روز تو مدرسه چيکار ميکنيد؟ جوانان در پاسخ گفتند که رياضت بسيار ميکِشيم و براي تمسخر ادامه ميدن که مثلا شب، يخ حوض رو ميشکنيم و درون اون ميريم.
باباطاهر هم شب ميره و يخ اون حوض رو ميشکنه و وارد اون حوض ميشه و خدا براي خلوص کارش سرما رو از بدنش ميگيره و تا شعاع 10 يا 100 متري هرجايي که رد ميشده يخها از گرماي وجودش ذوب ميشدند و به علت عدم احساس سرما عريان بوده